Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (4262 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Die Tiere werden vor dem Schlachten bewusstlos gemacht. U حیوانات را قبل از کشتار بیهوش می کنند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Jemanden so lange ärgern [reizen] , bis die Puppen tanzen <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
Blutvergießen {n} U کشتار
bewusstlos sein U بیهوش بودن
[geistig] wegtreten U بیهوش شدن
schlachten U کشتار کردن
Jemanden in künstlichen Tiefschlaf versetzen U کسی را بیهوش کردن [پزشکی]
Chloroform {n} U کلرفورم [ماده بیهوش کننده]
Äther {m} U اثیر [داروی بیهوش کننده]
Dung {m} U مدفوع حیوانات
Fressen {n} U خوراک [حیوانات]
Futtertrog {m} U آبشخور [حیوانات]
fressen U خوردن [حیوانات]
Fütterung {f} U خوراک [حیوانات]
Dresseur {m} U مربی حیوانات
Dünger {m} U مدفوع حیوانات
saufen U نوشیدن [ حیوانات]
Atzung {f} U تغذیه [حیوانات]
Futter {n} U خوراک [حیوانات]
Aufzucht {f} U پرورش [حیوانات،گیاهان]
Aussterben {n} U از بین رفتگی [حیوانات]
Futtermittel {n} U ماده غذایی [حیوانات]
Futternapf {m} U ظرف غذا [حیوانات]
Dompteur {m} U رام کننده حیوانات
Dresseur {m} U رام کننده حیوانات
Futterschüssel {f} U کاسه غذای حیوانات
Mähne {f} U یال [حیوانات و جانور شناسی]
Biber {m} U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
Darre {f} U نوعی بیماری مخصوص حیوانات
Drehkrankheit {f} U نوعی سرگیجه در حیوانات [به ویژه گوسفندان]
Landschaftsschutzgebiet {n} U منطقه محافظت شده حیوانات وحشی
Schälmesser {n} U چاقو پوست کنی [برای میوه جات و حیوانات]
benommen sein U بیهوش بودن [سست بودن]
- sehr - wohl aber U ولی ... می کنند
erkennen lassen [Dinge] U [چیزها] بیان می کنند
Meine Füße tun mir weh. U پاهایم درد می کنند.
Außenbordmotor {m} U قایقی که موتور به آن سوار کنند
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
Werden wir bei unserer Ankunft vom Flughafen abgeholt? U وقتی که ما رسیدیم با ما در فرودگاه ملاقات می کنند؟
etwas renovieren [erneuern] lassen U چیزی را بدهند برایشان تعمیر کنند
Wann ist die nächste Briefkasten-Leerung? U کی دوباره جعبه پست را خالی می کنند؟
Die Eichhörnchen lagern Nüsse für den Winter ein. U سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
Ich bin schon gespannt, was als nächstes kommt. U من بی تاب [کنجکاو] هستم که پس از این چه می شود [می کنند] .
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Flüchtlinge glauben, dass Deutschland ein Land ist, wo Milch und Honig fließen. <idiom> U پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
Botanisiertrommel {f} U جعبه ای که گیاه شناسان در آن نمونه جمع می کنند
In ihrem Krimi werden laufend falsche Fährten gelegt. U در رمان جنایی او [زن] ردپاها دایما از حقیقت دور می کنند.
ein Feuer anmachen, um wilde Tiere fernzuhalten U آتش روشن می کنند تا جانوران وحشی را دور بکنند
ins Blaue schießen <idiom> U سنگی را انداختن [کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
im Nebel stochern <idiom> U سنگی را انداختن [کوشش کنند تا ببینند موفق می شوند]
Die Täter konnten unerkannt flüchten. U مجرمان توانستند غیر قابل تشخیص فرار کنند.
Sie leben den größten Teil des Jahres im Ausland. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
den Überblick verlieren [über] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
ein Luftfahrzeug am Boden festhalten U وسیله نقلیه هوایی را مجبور کنند روی زمین بماند
Bude {f} U جایی که دوستان [همکاران] اغلب آنجا همدیگر را ملاقات می کنند
Kinder haben in Nachtlokalen nichts zu suchen [nichts verloren] . U بچه ها هیچ دلیلی ندارند [بیخود می کنند] در باشگاه شب باشند.
Es ist ganz natürlich, dass Jugendliche oft gegen ihre Eltern rebellieren. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
Bei uns gibt es so etwas nicht, sehr wohl aber in Deutschland. U ما همچه چیزهایی اینجا نداریم ولی در آلمان می کنند یا هست.
Die meisten Haushaltshilfen wohnen lieber außer Haus. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Opfer fühlen sich oft ohnmächtig gegenüber dem Verbrechen, das sie mitgemacht haben. U قربانیان اغلب در برابر گناهی که به آنها انجام شده حس ناتوانی می کنند.
Sie haben den Spagat zwischen der Beibehaltung des ländlichen Charms und moderner Umgestaltung geschafft. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
Kinder ohne Begleitung treten behördlich in Erscheinung, wenn sie Asyl beantragen. U بجه های بدون مصاحب وقتی که درخواست پناهندگی می کنند اولیای امورآنها را [در پرونده] تذکر میدهند.
Gott sei Dank, es ist Freitag! U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Kolonie {f} U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
sprechen [Dinge, die etwas aussagen] U بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
Kolonie {f} U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
Recent search history Forum search
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
0طالبان خیلی زود توانستند شهر قندهار را تصرف کنند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com